ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺎﮐﺮﺗﯿﻢ ...
ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺎﮐﺮﺗﯿﻢ !
ﮔﻔﺖ؛ ﮔﻠﻨﺎﺭﺗﯿﻢ ﺑﮑﺶ ﺑﻪ ﮐـ٭ﯿﺮﺕ ﮐﻒ ﮐﻨﯿﻢ...
ﺑﺪ ﺯﻣﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺷﺪﻩ ،ﺟـﻘﯿﺎ ﻣﺚ ﺯﺍﻣﺒﯿﺎ ﺷﻬﺮﻭ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻦ:||
ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺎﮐﺮﺗﯿﻢ !
ﮔﻔﺖ؛ ﮔﻠﻨﺎﺭﺗﯿﻢ ﺑﮑﺶ ﺑﻪ ﮐـ٭ﯿﺮﺕ ﮐﻒ ﮐﻨﯿﻢ...
ﺑﺪ ﺯﻣﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺷﺪﻩ ،ﺟـﻘﯿﺎ ﻣﺚ ﺯﺍﻣﺒﯿﺎ ﺷﻬﺮﻭ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻦ:||
ﻋﺎﻗﺎ ﺩﯾﺸﺐ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺣﻤﻮﻡ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﮐـ.ﯿﺮﻣﻮ
ﻣﯿﺰﺩﻡ ﯾﻬﻮﮐـ.ﯿﺮﻡ ﮔﻔﺖ :
ﻻﺷﯽ ﺗﻮ ﮎ ﻋﺮﺿﻪ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﮐـ.ﺲ ﺑﮑﻨﯽ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﻣﻮﻫﺎﺭﻭ ﻧﺰﻥﺳﺮﻣﺎﻧﺨﻮﺭﻡ ﺗﻮ ﺯﻣﺴﺘﻮﻧﯽ:))
دخترا موجودات عجیب و حسودی هستن که به خودشونم حسودی میکنن
یه دوس دختر داشتم به مـ.مه هاش حسودی میکرد.میگفت تو مـ.مه هامو بیشتر از من دوس داری
با تمام مداد رنگی های دنیا
به هر زبانی که بدانی و ندانی
خالی از هر تشبیه و استعاره و ایهام
تنها یک جمله برای تو خواهم نوشت
دوستت دارمــ خاص ترین مخاطب خاص دنیا …
گناهم چیست ؟
نه میوه ممنوعه بوده ،
نه ظلمی و نه کفری ،
گناهم یک نگاه بود که جرم شد ..
کلامی بود که کفر شد ..
و دلتنگی شد مجازاتم ..
_ همین _
دلتنگی را دوست دارم
چون واژه ها یکی پس از دیگری
رژه می روند در خاطرم ..
صدای جیرجیرک حتی می شود عاشقانه ..
و من تنها مجرمی هستم که عاشقانه مجازاتش را دوست دارد.
چه فرقی می کند
آن سوی دنیا باشم یا فقط چند کوچه آن طرف تر
پای عشق که در میان باشد دلتنگی دمار آدم را در می آورد
دلم برات تنگ شده...
[اونیکه بعد از این جمله به یادت میاد،
همونیه که واقعاً دلت برای اون یا برای
بخشی از خودت کنار اون تنگ شده]
تو در مورد دلتنگی واقعی چیزی نمیدونی چون این تنها زمانی اتفاق می افته،
که کسی رو بیشتر از خودت دوست داشته باشی...
امـــــروز عجیب دلم برایَت تنگ استـ..
دو لیوان چـــــاے
دو صندلے
دو بلیتـ سینما
یکـ نیمکت دونَفـره در پارکـ
و باقے دو نَفَره هایمان
تَحقق پیدا مےکرد
حلا قضیہ تفاوت دارد
یک لیوان آب
قرص مُسکـن
کز کردن در گوشه تاریکـ اتاق
یکـ نیمکتـ پرت در پارکـ
و
ضَجـه
حالا که نیستے من و یکـ دنیا خاطره از تو، دو نَفَره هایی داریم..
اینجـــــا جایَتـ خالیستـــ صاحبـ یک دنیا خاطره