ذهن ما معمولی های بیریخت ...
ذهن ما معمولی های بیریخت و بد تیپ همیشه با دو سوال درگیره
وقتی تنهاییم:
یعنی میشه کسی از من خوشش بیاد؟!
وقتی کسی ازمون خوشش اومده:
این واقعا از چیه من خوشش اومده؟!
ذهن ما معمولی های بیریخت و بد تیپ همیشه با دو سوال درگیره
وقتی تنهاییم:
یعنی میشه کسی از من خوشش بیاد؟!
وقتی کسی ازمون خوشش اومده:
این واقعا از چیه من خوشش اومده؟!
تو مرا می فهمی
من تورا می خواهم
و همین ساده ترین قصه یک انسان است
تو مرا می خوانی
من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم
و تو هم می دانی
تا ابد در دل من می مانی…
ینجا همه خوبند ، خیالت راحت !
من مانده ام و چهارتا هم صحبت
این گوشه نشسته ایم و دلتنگ توایم
من ، عشق ، خدا ، عقربه های ساعت …
سرخی چشم کبوتر اشک چشمان من است
هر کجا عاشق که دیدی
از رفیقان من است
گر خودت عاشق شدی از اتش دوزخ مترس
من خودم
عاشق شدم دوزخ گلستان من است...
میخوامت با یه دنیا دلتنگی ، یه بغل عشق . . .
میخوامت با دستایی که محرومه از لمس کردن گرمی دستای مهربونت . . .
میخوامت با نفس هایی که همیشه یه آه و افسوس بودن از نداشتن توست . . .