ثابت کردن عشق ...
ثابت کردن عشق
زمان نمی خواد
مکان می خواد :)
چشم وا کردم و دیدم که خدایم تـــــو شدی
دفتر پر غزل خاطره هایم تـــو شدی
در سرم نیست بجز حال و هوای تـــــو و عشق
شادم از اینکه همه حال و هوایم تـــــو شدی
فرقی نمیکند کجای جهان باشید
فقط کافیست یک نفر عاشقانه دوستت داشته باشد
حالا میخواهد روی صندلی یک پارک باشید
یا خیابانی بیانتها
هرجا که باشد آنجا بهشت است
تو نخندمیترسم نقاشها لبخندت را نقاشی کنندعکاسها لبخندت را ثبت کنند
شاعرها از لبخندت غزل بگویند
نویسندهها کتابت کنند
بعد منِ دست و پا شکسته چطور با یک شهر رقیب رو به رو شوم؟
رحم کن
یواشکی بخند فقط برای من
چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها
چه قدر عاطفه تنهاست بین آدمها
کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد
و او هنوز شکوفاست بین آدمها
ﺩَﺭﺩﻫﺎﯼِ ﻣــــَﺮﺍ ﺍﮔَﺮ ﺑـــــِﺨﻮﺍﻫﯽ ﻫَﻢ ﻧِﻤﯿـﺘَﻮﺍﻧﯽ ﺑِﺨﻮﺍﻧــــﯽ
ﺍﯾﻨــﺠﺎ ﺩَﺭﺩﻫــﺎﯼِ ﻣـــَﺮﺍ ﺑﺎ ﺧُﻮﺩﮐﺎﺭِ ﺳِﻔﯿــﺪ ﻧِــﻮِﺷـــﺘِﻪ ﺍَﻧـــــﺪ
ﺑﺎﯾــــَﺪ ﺭﻭﺯِﮔﺎﺭَﺕ ﺳــﯿﺎﻩ ﺑﺎﺷــَﺪ ﮐــــِﻪ ﻫــﻤﺪَﺭﺩ ِ” ﻣــﻦ ” ﺑﺎﺷــﯽ
تـــــــــــو که نمی دانی
هر آدمی دل تنگیهای مخصوص خودش را دارد
و تــــــــــــو پنهانی ترین
دلتنگی منی…
به سلامتی مادر که وقتی بی اعصاب بازی درمیاری میگه اشکال نداره و سکوت میکنه !
به سلامتی پدر که وقتی بی اعصاب بازی در میاری با لگد میاد تو شکمت که بفهمی از تو بی اعصابتر هم هست.