از دلتنگی چیزی شنیده اید ...
ازدلتنگے چیزے شنیده اے؟
مثل این است ڪہ دستت را با ڪاغذ بریده باشے ...
زخمے نمیزند
خونے نمیریزد
ولے میسوزاند عجیب ...
ازدلتنگے چیزے شنیده اے؟
مثل این است ڪہ دستت را با ڪاغذ بریده باشے ...
زخمے نمیزند
خونے نمیریزد
ولے میسوزاند عجیب ...
ﺩَﺭﺩﻫﺎﯼِ ﻣــــَﺮﺍ ﺍﮔَﺮ ﺑـــــِﺨﻮﺍﻫﯽ ﻫَﻢ ﻧِﻤﯿـﺘَﻮﺍﻧﯽ ﺑِﺨﻮﺍﻧــــﯽ
ﺍﯾﻨــﺠﺎ ﺩَﺭﺩﻫــﺎﯼِ ﻣـــَﺮﺍ ﺑﺎ ﺧُﻮﺩﮐﺎﺭِ ﺳِﻔﯿــﺪ ﻧِــﻮِﺷـــﺘِﻪ ﺍَﻧـــــﺪ
ﺑﺎﯾــــَﺪ ﺭﻭﺯِﮔﺎﺭَﺕ ﺳــﯿﺎﻩ ﺑﺎﺷــَﺪ ﮐــــِﻪ ﻫــﻤﺪَﺭﺩ ِ” ﻣــﻦ ” ﺑﺎﺷــﯽ
تـــــــــــو که نمی دانی
هر آدمی دل تنگیهای مخصوص خودش را دارد
و تــــــــــــو پنهانی ترین
دلتنگی منی…
به سلامتی مادر که وقتی بی اعصاب بازی درمیاری میگه اشکال نداره و سکوت میکنه !
به سلامتی پدر که وقتی بی اعصاب بازی در میاری با لگد میاد تو شکمت که بفهمی از تو بی اعصابتر هم هست.
“یه مهر ماهی” برای دوست داشتن تو ؛
برای لمس دستانت ؛
برای نگاه در چشمانت ؛
برای بوسیدنت ؛
برای زندگی با خیالت ؛
برای نفس نفس زدن در دلتنگی هایت ؛
برای زندگی با نامت ؛
برای نجواهای عاشقانه در گوش ات ؛
از هیچ کسی اجازه نمیگیرد؛
حتی از خودت،
یه مهر ماهی خود خود عشقه…خود عشق !
چند بار در یخچالمونو باز کردم توشو نگاه کردم، سری آخر صدام کرد گفت: داداش نَگا، ١٠٠ بار دیگه هم باز کنی جز قیمه چیزی برای عرضه ندارم.
یه بزرگی میگفت :
وقتی کسی داره با تمام وجود نصیحتت میکنه ،مخاطبش تو اون لحظه تو نیستی.
خودش تو گذشتهشه..